جویندگان عاطفه
به دنبال یک آشنا
 
 
شنبه 17 خرداد 1393برچسب:, :: 2:33 بعد از ظهر ::  نويسنده : مينا

به دنبال يك آشنا

 

 

 دختر بچه حدوداً 2 ساله در تاريخ 1362/03/17 در ميدان انقلاب توسط ماموران كلانتري 108 رودكي با بلواز عكسدار سفيد، شلوار سفيد، كفش سفيد دور قرمز پيدا شده و پس از چند روز در جهاد سازندگي واقع در ميدان انقلاب تحويل بهزيستي شيرخوارگاه آمنه شده، اگر مرا بخاطر مي‌آوريد لطفا پيام بگذاريد



یک شنبه 28 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 2:16 بعد از ظهر ::  نويسنده : مينا

 گم شدن مادرم در شهر تبريز در تاريخ 1391/03/07

 

 سلام نمي دونم چطوري و از کجا شروع  بکنم فقط سرنوشت زيباي خانواده ام و خودم در تاريخ 1391/03/07 ساعت 3 ظهرروز يکشنبه، خوشي و خوشبختي را از دست داد.

 توروخدا هرکسي صاحب عکس زير را ديده با شماره موبايل 09141023513 تماس بگيره.

           



چهار شنبه 2 بهمن 1392برچسب:, :: 2:46 بعد از ظهر ::  نويسنده : مينا

به دنبال يك آشنا

 

 



چهار شنبه 2 بهمن 1392برچسب:, :: 2:39 بعد از ظهر ::  نويسنده : مينا

آيا اين عکس را مي شناسيد؟

شبکه ايران-شوک/ سال 1335 يا 1336 تنها کمتر از يک سال از تولدم مي‌گذشت که از خانواده‌ام جدا شده و به جمع پرمهر خانواده‌اي بامحبت که تنها يک دختر 16 ساله داشتند، پاي گذاشتم. پدر خانواده‌ام که وي را از همه دنيا بيشتر دوست دارم در سال 1337 برايم شناسنامه‌اي جديد گرفت. سال‌ها در کنارشان زندگي کردم و آنها زيباترين روزهاي زندگي‌شان را به پاي من ريختند و مرا از محبت سيراب کردند.

اما يک روز واقعيت زندگي‌ام را فهميدم. متأسفانه هيچيک از نزديکان و آشنايان حاضر نبودند نشاني از خانواده واقعي‌ام بدهند. هر کدام از اقوام به گونه‌اي از بازگوکردن داستان زندگي من طفره مي‌روند
آنها مرا در ديار تنهايي و بي‌خبري رها کرده‌اند. اسم واقعي‌ام را نمي‌دانم و نمي‌دانم اهل کجا هستم
پدر و مادرخوانده‌ام اهل شمال کشور بودند اما از يکي از بستگان شنيدم اهل شيرازم و از ديگري شنيدم اهل محلاتم. يک بار هم از پدرخوانده‌ام حرف‌هايي از اصفهان شنيدم که متأسفانه هرگز در مورد آن توضيحي نداد يکي از لحظات دردناک و دشوار زندگي انسان زماني است که از وي بپرسند اهل کجايي؟ و پاسخي نداشته باشد و نداند کجا به دنيا آمده و اهل کجاست؟! 7 سال است که در کوچه پس‌کوچه‌هاي خاطرات اطرافيان پرسه مي‌زنم و به دنبال هويتم مي‌گردم
7  سال است که هر روز از خود مي‌پرسم که پدر و مادرم چشم‌هايشان را چگونه بسته‌اند و من را کنار خيابان گذاشته و رفته‌اند يا موقع تنها گذاشتن من دلشان لرزيده!... 
همه شب و روزهاي اين 7 سال از خودم پرسيدم که من کجاي زندگي پدر و مادرم بودم که ديگر آنها را ندارم
بغض همدم لحظاتم شده و ترس از نيافتن پدر و مادري که هم‌خونشان هستم وجودم را مي‌لرزاند. آيا تلاش من براي پيدا کردن آنها بي‌سرانجام است يا يک نشاني مرا به آنها خواهد رساند  
امروز چراغ‌هاي خانه‌ام روشن است و من پدر چند فرزند هستم اما دلم تاريک و بي‌نور است و همه دردم اين است که خودم را نمي‌شناسم
از همه شمايي که عکس مرا مي‌بينيد خواهش مي‌کنم خوب نگاهم کنيد شايد من شبيه يکي از آشنايانتان باشم. اگر مرا مي‌شناسيد نگذاريد تا ابد بي‌هويت باقي بمانم!کساني‌که اطلاعاتي از سرنوشت اين مرد دارند مي‌توانند با شماره 21-88761620 گروه شوک روزنامه تماس بگيرند.



چهار شنبه 2 بهمن 1392برچسب:, :: 2:36 بعد از ظهر ::  نويسنده : مينا

نوزادي با پستانک قرمزرنگ

جويندگان عاطفهدر يکي از روزهاي گرم شهريور سال 1361 مهر جدايي از خانواده روي پرونده نوزادي سه روزه نقش بست. در همان روزهاي گرم تابستان ابراهيم از گرماي آغوش مادر محروم شد و در گوشه‌اي از اورژانس بيمارستان امام سجاد (ع) حس تلخ تنهايي را تجربه کرد.

پرستاران مهربان ابراهيم کوچولو را در حالي پيدا کردند که لباس نوزادي سفيدرنگ برتن داشت و يک کهنه گلدار قرمز، يک کهنه رنگارنگ، پستانکي به رنگ قرمز و يک مشمع آبي‌رنگ در کنار کوله باري مملو از درد بي‌کسي و تنهايي به همراهش بود. مسئولان بيمارستان به اميد يافتن پدر و مادر ابراهيم، نوزاد را به بهزيستي سپردند اما متأسفانه ردي از پدر و مادرش پيدا نشد و چندي بعد مسئولان شيرخوارگاه آمنه ابراهيم را به زوج مهرباني سپردند که پناه بي‌قراري‌هايش شوند
ابراهيم از زندگي پر از مهـر و عطوفت پدر و مادرخوانده‌اش مي‌گويد، از تلاش‌هاي شبانه‌روزي آنها براي موفقيت و شادکامي‌هايش. از خاطرات شيرين روزهاي زندگي اما هميشه در پس همه اين شادي‌ها غمي است که در نگاهش موج مي‌زند، سؤالي که ابراهيم براي يافتن پاسخش به هر دري مي‌زند. چه شد که مادرم مجبور شد مرا تنها بگذارد؟ پدر و مادر واقعي من کجا هستند و چه سرنوشتي داشته‌اند.



چهار شنبه 2 بهمن 1392برچسب:, :: 2:19 بعد از ظهر ::  نويسنده : مينا

 سلام.من به دنبال خواهرم هستم كه در سال 1364 توسط بابام دريك ساك درمحله اي درمنطقه اذري سر راه گذاشته شده.لطفا كمكم كنيد

 



سه شنبه 30 مهر 1392برچسب:, :: 3:0 بعد از ظهر ::  نويسنده : مينا

 به دنبال يك اشنا

 

دختر بچه حدوداً 2 ساله در تاريخ 1362/03/17 در ميدان انقلاب توسط ماموران 108 كلانتري رودكي با بلواز عكسدار سفيد، شلوار سفيد، كفش سفيد دور قرمز پيدا شده و پس از چند روز در جهاد سازندگي واقع در ميدان انقلاب تحويل بهزيستي شيرخوارگاه آمنه شده، اگر مرا بخاطر مي‌آوريد لطفا با اين ايميل تماس بگيريد. mhinoosh@yahoo.com



سه شنبه 30 مهر 1392برچسب:, :: 2:58 بعد از ظهر ::  نويسنده : مينا

 

 

گم شدن مادرم در شهر تبريز در تاريخ 1391/03/07

 

 سلام نمي دونم چطوري و از کجا شروع  بکنم فقط سرنوشت زيباي خانواده ام و خودم در تاريخ 1391/03/07 ساعت 3 ظهرروز يکشنبه، خوشي و خوشبختي را از دست داد.

 توروخدا هرکسي صاحب عکس زير را ديده با شماره موبايل 09141023513 تماس بگيره.

 

 

 

 

 



سه شنبه 30 مهر 1392برچسب:, :: 2:4 بعد از ظهر ::  نويسنده : مينا

 

با سلام خدمت مدیروبلاگ
در دهه ی 50 تقریبابین سالهای 1352  الی1356  شخصی به نام حمد شریفی که حاصل ازدواج ان یک دختر بوده که درهمان دوران کودکی همراه مادرش بنام زهرا که از پدرش طلاق گرفته بود قبل ازجنگ تحمیلی ازابادان به اصفهان مهاجرت نموده اینجانب حمید شریفی برادر بزگتران نوزاد به دنبال خواهرخود می گردم که هم اکنون حدود 50 سال باشد.ازشما خواهشمندم که به ما همکاری نمایید
حمید از ابادان09169522143              
 


دو شنبه 29 مهر 1392برچسب:, :: 2:36 بعد از ظهر ::  نويسنده : مينا

 



دو شنبه 29 مهر 1392برچسب:, :: 2:27 بعد از ظهر ::  نويسنده : مينا

دختركي تكيه داده به ديوار تنهايي

يكي بود و عاطفه اي نبود

   



دو شنبه 29 مهر 1392برچسب:, :: 2:22 بعد از ظهر ::  نويسنده : مينا

دختركي در حسرت شانه هاي مادر

 



دو شنبه 29 مهر 1392برچسب:, :: 2:14 بعد از ظهر ::  نويسنده : مينا

 



یک شنبه 28 مهر 1392برچسب:, :: 2:12 بعد از ظهر ::  نويسنده : مينا

گم شدن مادرم در شهر تبريز در تاريخ 1391/03/07

 

 سلام نمي دونم چطوري و از کجا شروع  بکنم فقط سرنوشت زيباي خانواده ام و خودم در تاريخ 1391/03/07 ساعت 3 ظهرروز يکشنبه، خوشي و خوشبختي را از دست داد.

 توروخدا هرکسي صاحب عکس زير را ديده با شماره موبايل 09141023513 تماس بگيره.

 

 

 

 



شنبه 27 مهر 1392برچسب:, :: 2:22 بعد از ظهر ::  نويسنده : مينا

من فاطمه هستم

متولد اردیبهشت سال 1360 هستم که بعد از چند ماه از دنیا اومدنم مادرم از پدر جدا شد و من با پدرم زندگی میکردم و دیگه از مادرم خبری ندارم و الان بعد 32 سال همه جا را دنبالش گشتم ولی نتونستم پیداش کنم تنها اطلاعاتی که از او دارم اینکه اسمش زهرا است و در سال 1359 و 1360 در شرکت قرقره زیبا در جاده مخصوص تهران کرج کار میکرده و اصلیتش قوچانی هستش می خواستم منو راهنمایی یا کمک کنی که به آرزوم که دیدن مادرم برسم  .لطفا اگر كسي اطلاعاتي داره در اين خصوص پيام بزاره
با تشکر فاطمه

 



دو شنبه 25 دی 1391برچسب:, :: 3:37 بعد از ظهر ::  نويسنده : مينا
سلام خانم من از شما تشكر ميكنم بخاطر سايتون، من درسال 88 دختر خود را در بازار تهران گم كرده ام ما مسافر بوديم در تهران و بخاطر بچه ام در تهران موندم، خيلي دنبال دخترم گشتم، يك روز كه يكي از اقوام به من تلفن كرد گفت عكس دخترمو تو سايت شما ديده، و يك شماره تلفن گذاشتنيد، به تلفني كه زير عكس دخترم بود زنگ زدم و بعد از كلي تحقيقات و دوندگي و ازمايش تونستم دخترمو پيدا كنم، دخترم توسط يك انسان فهميده به كلانتري و به بهزيستي تحويل داده شده بود. الان من و شوهرم خيلي خوشحاليم و به شهرمون بر گشتيم من نتواستم ديگه بعد از بچه گمشده ام بچه دار بشم شرايط خيلي بدي داشتيم ما شما خيلي دعا ميكنيم. ان شااله هر چي ميخواهي خدا بهت بده. شوهرم هم اينجا كنارمه و ميگه از شما تشكر كنم.

دو شنبه 25 دی 1391برچسب:, :: 3:36 بعد از ظهر ::  نويسنده : مينا
salam madari ra didam kemigoft hododan dar sale 1351 dokhtare taghriban 7 mahe ash ra ke bimar budeh be bimarestani ke dar piche shemrane tehran bodeh ba name PARY SAHRAEI ( hala behzisty ast) bordeh va bastary kardeh va baad ham be ellate faghre mali soraghash narafte. in madar hala hodode 86 saldarad va dar manzele farzandanash zendegi mi konad. benazare shoma chekar mishavad kard.tein dokhtar ra be madarash resand? shad bashid

دو شنبه 16 مرداد 1391برچسب:, :: 10:53 قبل از ظهر ::  نويسنده : مينا

به دنبال يك اشنا

دختر بچه حدوداً 2 ساله در تاريخ 1362/03/17 در ميدان انقلاب توسط ماموران 108 كلانتري رودكي با بلواز عكسدار سفيد، شلوار سفيد، كفش سفيد دور قرمز پيدا شده و پس از چند روز در جهاد سازندگي واقع در ميدان انقلاب تحويل بهزيستي شيرخوارگاه آمنه شده، اگر مرا بخاطر مي‌آوريد لطفا با اين ايميل تماس بگيريد.  mhinoosh@yahoo.com



شنبه 24 تير 1391برچسب:, :: 9:25 قبل از ظهر ::  نويسنده : مينا

 



شنبه 24 تير 1391برچسب:, :: 9:21 قبل از ظهر ::  نويسنده : مينا

 

شيرخواره اي كه پشت درها رها شده بود

 

 



چهار شنبه 21 تير 1391برچسب:, :: 3:26 بعد از ظهر ::  نويسنده : مينا

کودک گمشده اي درآرزوي مهرمادر



شنبه 10 تير 1391برچسب:, :: 2:41 بعد از ظهر ::  نويسنده : مينا

به دنبال يك اشنا

دختر بچه حدوداً 2 ساله در تاريخ 1362/03/17 در ميدان انقلاب  توسط ماموران 108 كلانتري رودكي با بلواز عكسدار سفيد، شلوار سفيد، كفش سفيد دور قرمز پيدا شده و پس از چند روز در جهاد سازندگي واقع در ميدان انقلاب تحويل بهزيستي شيرخوارگاه آمنه شده، اگر مرا بخاطر مي‌آوريد لطفا با اين ايميل تماس بگيريد.  mhinoosh@yahoo.com



شنبه 10 تير 1391برچسب:, :: 2:23 بعد از ظهر ::  نويسنده : مينا

 

 



شنبه 10 تير 1391برچسب:, :: 2:7 بعد از ظهر ::  نويسنده : مينا



شنبه 10 تير 1391برچسب:, :: 1:41 بعد از ظهر ::  نويسنده : مينا

سلام من فرشته هستم و الان در یزدم من 25 سالمه و 23 سال قبل در شیر خوار گاه آمنه بودم و مرا به خانواده ای در یزد سپرده اند به من گفته شده که مادرم با یک اسم جعلی به نام نادره در بیمارستانی در تهران مرا بستری و مرا که از عفونت کلیه رنج میبردم رها کرده از تمام کسانی که می توانند اطلاعاتی از خانواده ام بدهند عاجزانه تقاضای یاری دارم من الان معلم هستم کمک می خواهم مرا راهنمایی کنید



شنبه 10 تير 1391برچسب:, :: 1:28 بعد از ظهر ::  نويسنده : مينا

           



دو شنبه 4 مهر 1390برچسب:, :: 1:40 بعد از ظهر ::  نويسنده : مينا

 



دو شنبه 4 مهر 1390برچسب:, :: 1:17 بعد از ظهر ::  نويسنده : مينا

 

دختري كه در 2 سالگي گم شد
 (هم اكنون زهرا 31 ساله مي باشد)
زهرا مادرت همچنان چشم انتظار تو مي باشد.
 
زهرا متولد بهمن سال 1358 و در منطقه رودكي به دنيا امده است

 

 

        



دو شنبه 4 مهر 1390برچسب:, :: 1:6 بعد از ظهر ::  نويسنده : مينا

 

 روزنامه ايران، شماره 4774 به تاريخ 3/2/90، صفحه 14 (ماورا)


سومين آلبوم جويندگان عاطفه ـ سال 90

مرهم زخم زندگي پسر 18 ساله 
    من سيامك هستم و حالا18 سال دارم و در كنار پدر و مادرخوانده ام كه به اندازه تمام دنيا دوست شان دارم زندگي مي كنم.
    آنها مرا از شيرخوارگاه آمنه تهران به فرزندخواندگي پذيرفته اند. آن طور كه به من گفته اند سال 1374 وقتي دوساله بودم ماموران پليس مرا در حالي كه پيراهن و شلوار آبي بافتني به تن داشتم در خيابان وليعصر روبه روي اداره ثبت پيدا كرده و به شيرخوارگاه برده اند. نمي دانم چرا و به چه علتي پدر و مادرم رهايم كرده اند. شايد هم كساني مرا از آنها جدا نموده و سر راه گذاشته اند. با اينكه نمي دانم آيا در تمام اين سال ها فكر من بوده و هستند يا نه؟ اما دلم مي خواهد آنها را پيدا كنم و تمام گذشته زندگي ام را دريابم. اول انتظار دارم خود آنها به سراغم بيايند و بعد هم از كساني كه به هر نحوي از ماجراي زندگي ام خبر دارند و نام و نشاني پدر و مادرم را مي دانند تقاضا مي كنم ياري ام دهند و بر زخم هاي دلم در تماس با گروه جويندگان عاطفه روزنامه ايران مرهم بگذارند.
    
    
    سرنوشت مرموز مرد 65 ساله
    بچه ها در هر سن و سالي بايد بدانند حتي اگر پير هم شوند، باز هم والدين دلسوز، مراقب شان هستند. به راستي چقدر زندگي براي آنها كه عزيزشان را از دست داده يا او را گم كرده اند، سخت است. ضمن اين كه هميشه با چشمان هراسان و منتظر به دنبال نگاه هاي آشنا هستند، شايد نشاني از عزيزشان بيابند. در اين ميان صندوقچه دل خانم گلشن - مادر عين الله فرهي قهي - پر از غم دوري فرزند است.
    فرزند گلشن خانم متولد 1325 است كه در روز 14 تير سال 1377 ساعت 8 صبح براي دريافت چك از خانه خارج شد، اما هرگز بازنگشت. مادر و بستگانش همه جا را زير پا گذاشتند تا ردي از او بيابند، ولي هرچه بيشتر جست و جو كردند، كمتر اثري از او يافتند. حالامادر دلشكسته ملتمسانه از شما مردم دلسوز و مهربان براي يافتن پسرش تقاضاي كمك دارد. مادري كه عمر و جواني و زندگي اش را به پاي فرزندش ريخت تا به ثمر رسيدنش را ببيند، اما دست تقدير آنها را از هم جدا كرده با اين حال مادر دلشكسته همچنان چشم انتظار فرزندش است.
    اگر از سرنوشت اين مرد اطلاعي داريد، با تلفن گروه جويندگان عاطفه روزنامه ايران تماس بگيريد. 
    



درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید به نام او که قلم به دستم داد تا بنگارم از آنچه که در کنج دلها به فریاد کشیده میشود و بنویسم از واژه غریب عشق که زیر تلی از خاکروبه های بی احساسی مدفون میگردد. ساحل در انتظار موجی از احساس و عاطفه است که روحش را با زلالی آن جلا دهد. و من همان ساحل هستم
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان جویندگان عاطفه و آدرس joyandeganeatefeh.LoxBlog.i r لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 120
بازدید کل : 22606
تعداد مطالب : 86
تعداد نظرات : 11
تعداد آنلاین : 1